بچه های کوچک یک اخلاق خیلی خوب و قشنگ و حتی الهام بخش دارند.

 اینکه قبل از اینکه "بتوانند" یک کاری را انجام بدهند، آن را "انجام می دهند". یا به عبارتی می خواهند و اراده می کنند و تلاش میکنند تا آن را انجام بدهند. 

این را من از تماشا کردن بچه های خودم فهمیدم. 

بچه شش ماهه می تواند بدون کمک بنشیند. البته ممکن است زود بیفتد و حتما باید دور و برش بالش بگذارید که اگر افتاد چیزیش نشود. با این حال بچه های من از دوماهگی دوست نداشتند خوابانده شوند. نرگس اینطور بود، حالا رقیه هم. بخصوص در آغوش ما که تکیه گاهی برای نشستن دارد، آن قدر تقلا میکرد تا به هر شکلی شده عمودی نگهش داریم. حتی موقع خوابیدن هم، گاهی روی پایم می نشانم و همانطور نشسته تکانش میدهم و لالایی میخوانم تا گیج بشود بعد می خوابانمش.

 به همین شکل بچه ها قبل از اینکه واقعا بتوانند راه بروند اراده راه رفتن میکنند. قبل از اینکه از اینکه بتوانند چیزها را بگیرند، دستشان را برای گرفتن آنها دراز میکنند. قبل از اینکه بتوانند خودشان چیزی بخورند، برای گرفتن قاشق و برگرداندن ظرف غذا با من رقابت میکنند. حتی بعدها، قبل از اینکه به سن مدرسه برسند دوست دارند خواندن و نوشتن یادبگیرند. 

از بچه ها یاد بگیریم. نترسیم از اینکه بلد نباشیم یا نتوانیم. خواست و ارادهء ماست که ما را توانا میکند و برعکس این نیست. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها